در نوشتار حاضر دربارهی سن ازدواج ام المؤمنین عائشه، ما دست به کند و کاو در منابع تاریخی، روایی و حدیثی زده و تناقضات این روایات را به تفصیل روشن خواهیم کرد.
نخست: نقل و بررسی روایات غالب که عائشه را در هنگام ازدواج کودک به شمار آوردهاند:
در جلد هشتم کتاب طبقات ابن سعد (متوفی ۲۳۰هـ) که جامعترین منبع کهن شناخت صحابه، تابعین و اتباع است چنین آمده:
«سمعت عائشة تقول تزوجنی رسول الله فی شوال سنة عشر من النبوة فبل الهجرة لثلاث سنین وأنا ابنة ست سنین وهاجر رسول الله صلى الله علیه وسلم فقدم على المدینة یوم الاثنین لاثنتی عشرة لیلة خلت من شهر ربیع الاول وأعرس بی فی شوال على رأس ثمانیة أشهر من المهاجر وکنت یوم دخل بیابنة تسع سنین: شنیدم عایشه مىگفت پیامبر (ص) در ماه شوال سال دهم بعثت و سه سال پیش از هجرت مرا که شش ساله بودم به همسرى برگزید و پیامبر هجرت فرمود و به روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول وارد مدینه شد و در ماه شوال همان سال که هشتمین ماه هجرت بود با من زفاف فرمود و در آن هنگام نه ساله بودم» (الطبقات الکبری۸/۵۸)
«عائشة قالت تزوجنی رسول الله وأنا بنت ست سنین ودخل علی وأنا بنت تسع سنین... وإنی لالعب بالبنات مع الجواری: عایشه ما را خبر داد که مىگفته است رسول خدا مرا در حالى که شش ساله بودم به همسرى برگزید و در حالى که نُه سال داشتم با من زفاف فرمود،... در حالى که با دخترکان و همراه کنیزکان بازى مىکردم» (الطبقات الکبری۸/۵۹)
بنا به روایات فوق که یکی از آنها از زبان خود عائشه است، محمد (ص) در ۶ سالگی با عائشه ازدواج و در نه سالگی با او زفاف کرده است. اما روایات دیگر سن ازدواج را ۷ سالگی میدانند:
«عن أبی عبیدة أن النبی صلى الله علیه وسلم تزوج عائشة وهی ابنة سبع سنین وبنى بها وهی ابنة تسع سنین ومات عنها وهی ابنة ثمانی عشرة: ابو عبیده ما را خبر داد که مىگفته است پیامبر (ص) عایشه را در هفت سالگى عقد و در نه سالگى با او زفاف فرمود و رسول خدا به هنگامى که عایشه هیجده ساله بود رحلت فرمود» (الطبقات الکبری۸/۶۰)
«عن عائشة قالت تزوجنی رسول الله وأنا ابنة سبع سنین وبنى بیوأنا ابنة تسع: عایشه ما را خبر داد که مىگفته است پیامبر (ص) در هفت سالگى مرا عقد فرمود و در نه سالگى با من زفاف کرد» (الطبقات الکبری۸/۶۱)
بر اساس دو روایت فوق که یکی از آنها مجدداً از زبان خود عائشه میباشد پیامبر در ۷ سالگی با عائشه ازدواج کرد و این با روایت دیگری از عائشه که میگوید در ۶ سالگی ازدواج کرده در تناقض است.
«حدثنی عبید بن إسماعیل: حدثنا أبو أسامة، عن هشام، عن أبیه قال: توفیت خدیجة قبل مخرج النبی صلى الله علیه وسلم إلى المدینة بثلاث سنین، فلبث سنتین أو قریبا من ذلک، ونکح عائشة، وهی بنت ست سنین، ثم بنى بها وهی بنت تسع سنین: عبید بن اسماعیل از ابواسامة از هشام از پدرش نقل کرده که خدیجه سه سال قبل از هجرت فوت کرد و پیامبر بعد از حدود دو سال با عائشه ازدواج کرد در حالی که او دختری شش ساله بود و در نه سالگی با او زفاف کرد» (صحیح بخاری: باب «تزویج النبی صلى الله علیه وسلم عائشة» حدیث۳۶۸۳)
«عن عائشة رضی الله عنها قالت: ما غرت على امرأة ما غرت على خدیجة، من کثرة ذکر رسول الله صلى الله علیه وسلم إیاها، قالت: وتزوجنی بعدها بثلاث سنین..: از عائشه نقل شده است که به هیچ زنی به اندازه خدیجه، حسادت نکردم؛ زیرا رسول خدا بسیار از او یاد میکرد رسول خدا سه سال بعد از خدیجه با من ازدواج کرد..» (صحیح بخاری: باب «تزویج النبی صلى الله علیه وسلم خدیجة» حدیث۳۶۰۶)
«توفیت خدیجة لعشر خلون من شهر رمضان وذلک قبل الهجرة بثلاث سنین وهی یومئذ بنت خمس وستین: خدیجه ده روز بعد از ماه رمضان سه سال پیش از هجرت در شصت و پنج سالگى درگذشت» (الطبقات الکبری۸/۱۸)
«وَتَزَوَّجَهَا نَبِیُّ اللهِ قَبْلَ مُهَاجَرِهِ بَعْدَ وَفَاةِ الصِّدِّیْقَةِ خَدِیْجَةَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ، وَذَلِکَ قَبْلَ الهِجْرَةِ بِبِضْعَةَ عَشَرَ شَهْراً، وَقِیْلَ: بِعَامَیْنِ.
وَدَخَلَ بِهَا فِی شَوَّالٍ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ، مُنَصَرَفَهُ - عَلَیْهِ الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ - مِنْ غَزْوَةِ بَدْرٍ، وَهِیَ ابْنَةُ تِسْعٍ: عائشه بعد از وفات خدیجه، و در حدود ده ماه قبل از هجرت، با پیامبر ازدواج کرد. برخی گفتهاند دو سال قبل از هجرت با پیامبر ازدواج کرد. پیامبر در سال دوم هجرت با او زفاف کرد و او از حضور در بدر معاف شد در حالی که نه سال داشت» (سیر اعلام النبلاء۲/۱۳۵: ذیل تذکره عائشة بنت ابی بکر)
بر اساس روایات فوق،ام المؤمنین خدیجه در سال ۱۰ بعثت (سه سال قبل از هجرت) فوت کرده و ام المؤمنین عائشه دو یا سه سال بعد (یعنی سال اول هجرت و ۱۳بعثت) با پیامبر ازدواج کرد. بنابر همین روایات، او سه سال بعد از ازدواج وارد خانه پیامبر شده و با او زفاف کرد یعنی عائشه در سال ۲ یا ۳ هجرت رسما وارد خانه پیامبر شد. هرچند بررسی روایات دیگر و ریز شدن بیشتر ما را به سال ۴ هجرت هم میرساند. که اینجا مجال بررسی بیشتر نیست.
دوّم: سن أسماء خواهر عائشه:
أسماء دختر ابوبکر صدیق، همسر زبیر بن عوام و مادر عبدالله بن زبیر، کی به دنیا آمد؟
ابن عبدالبر قرطبی (متوفی۴۶۳هـ) مینویسد: «وتوفیت أسماء بمکة فی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین بعد قتل ابنها عبد الله بن الزبیر.. وقد بلغت مائة سنة: اسماء در جمادی الاول سال هفتاد و سه هجری بعد از قتل پسرش عبدالله بن زبیر در مکه فوت کرد.. او صد سال عمر کرد» (الاستیعاب فی معرفة الاصحاب۴/۱۷۸۲، ۱۷۸۳۱) بنا بر این روایت ابن عبدالبر، اسماء ۱۰۰سال عمر کرده و به سال ۷۳هجری درگذشته است یعنی: ۷۳-۱۰۰=۲۷ پس اسماء در سال اول هجرت ۲۸ ساله بوده یا به تعبیر دیگر متولد ۲۷ سال قبل از هجرت است. روایات دیگری در این باب را از اصلیترین کتب سیره و تراجم ذکر خواهیم کرد:
ابن سعد مینویسد: «وماتت أسماء بنت أبی بکر الصدیق بعد قتل ابنها عبد الله بن الزبیر بلیال وکان قتله یوم الثلثاء لسبع عشرة لیلة خلت من جمادی الاولى سنة ثلاث وسبعین: گویند اسماء دختر ابو بکر صدیق چند شب پس از کشته شدن پسرش عبد الله بن زبیر درگذشت، و کشته شدن او به روز سه شنبه هفدهم جمادى الاول سال هفتاد و سه بوده است» (الطبقات الکبری۸/۲۵۵)
مورخ مشهور اهل سنت ذهبی (متوفی۷۴۸هـ)، سن اسماء را به هنگام قتل عبدالله پسرش ۱۰۰ سال میشمارد: «وَکَانَتْ بِنْتَ مائَةِ سَنَةٍ: او زنی صد ساله بود» (سیر اعلام النبلاء۲/۲۹۳)
ابن عساکر الدمشقی الشافعی (متوفی۵۷۱هـ) مینویسد: «کانت أخت عائشة لأبیها وکانت أسن من عائشة ولدت قبل التاریخ بسبع وعشرین سنة: اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه و بزرگتر از وی بود، اسماء بیست و هفت سال قبل از تاریخ به دنیا آمده بود» (تاریخ مدینة دمشق ج۶۹ص۹)
عزالدین الجزری معروف به ابن اثیر (متوفی۶۳۰هـ) مینویسد: «ان اَسْمَاء عاشت وطال عُمرها، وعمیت، وبقیت الى ان قتل ابنها عَبْد الله سنة ثلاث وسبعین.. وماتت ولها مائة سنة: اسماء مدت طولانی عمر کرد او نابینا شد و تا زمان کشته شدن پسرش عبدالله در سال هفتاد و سه هجری زنده ماند.. او در صد سالگی درگذشت» (أسد الغابة فی معرفة الصحابة ذیل تذکره «اَسْمَاء بِنْت ابی بکر الصدّیق»)
المسعودی مورخ و فقیه شافعی معتزلی (متوفی۳۵۴هـ) مینویسد: «ودخل ابن الزبیر على أمه أسماء بنت أبی بکر الصدیق رضی اللهّ عنه وقد بلغت من السِّنِّ مائة سنة لم تَقَعْ لها سن، ولا ابیضَّ لها شعر، ولم ینکر لها عقل: [در اثنای محاصره مکه توسط حجاج] ابن زبیر پیش مادر خود اسماء دختر ابوبکر صدیق رفت. وی به صد سالگی رسیده بود اما هوز یک دندانش نیفتاده و یک مویش سفید نشده بود و عقل و هوشش هم پا برجا بود» (مُرُوج الذهب و معادن الجواهر ج۲ ذیل «ابن الزبیر وأمه أسماء بنت أبی بکر»: ص۳۹۸)
ما به همین مقدار از روایات مورخین و محدثین مشهور بسنده میکنیم که نشان میدهد اسماء دختر ابوبکر و خواهر عائشه ۲۷ سال قبل از هجرت متولد شده و در سال ۷۳هجری در سن ۱۰۰ سالگی فوت کرده است.
سوّم: رابطهی سن عائشه با خواهرش اسماء:
ابن عساکر مینویسد: «وکانت أخت عائشة لأبیها قال ابن ابی الزناد وکانت أکبر من عائشة بعشر سنین: اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه بود. ابن ابی زناد گفته که او ده سال از عائشه بزرگتر بود» (تاریخ مدینة دمشق ج۶۹ص۸)
ذهبی مینویسد: «وَکَانَتْ أَسَنَّ مِنْ عَائِشَةَ بِبِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً: اسماء تقریباً ده سال از عائشه مسنتر بود» (سیر اعلام النبلاء۲/۲۸۸)
او همین موضوع را از ابن ابی الزناد نقل میکند: «قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ أَبِی الزِّنَادِ: کَانَتْ أَسْمَاءُ أَکْبَرَ مِنْ عَائِشَةَ بِعَشْر: عبدالرحمن ابن ابی الزناد گفته که اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بود» (سیر اعلام النبلاء۲/۲۸۹)
ابوالفداء ابن کثیر الدمشقی (متوفی۷۷۴هـ) مینویسد: «وهی أکبر من أختها عائشة بعشر سنین: [اسماء] از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود» (البدایة و النهایة۸/۳۸۱)
حالا با توجه به موارد فوق اگر عائشه در سال دوم هجری به خانه پیامبر رفته باشد: اسماء در سال دوم هجری ۲۹ سال سن داشته است و چون عائشه ۱۰ سال از او کوچکتر بوده پس عائشه در سال دوم هجری دختری ۱۹ساله بوده که با پیامبر ازدواج کرده است همچنین اگر سال ازدواج را ـ بنا به روایات دیگر ـ سوم یا چهارم هجری فرض کنیم سن عائشه در هنگام ازدواج به ۲۰ یا ۲۱ سال میرسیده است. ما در اینجا سعی کردیم تا بر مبنای روایات مربوط به اسماء خواهر ام المؤمنین عائشه سن ازدواج ایشان را استخراج کنیم و تناقضات حاد میراث روایی و حدیثی را مشخص کنیم.
چهارم: میتوان با روش دیگری هم سن ازدواج ایشان را به دست آورد و آن از روی سال ایمان آوردن است
ابن اسحاق (متوفی۱۵۱هـ) در سیرهی خود پس از ذکر اسلام آوردن ۵ نفر نخست (خدیجه، زید بن حارثه، علی بن ابی طالب، ابوبکر صدیق، ابوذر غفاری) مینویسد: «ثم أسلم ناس من قبائل العرب منهم:..، وأسماء بنت أبی بکر، وعائشة بنت أبی بکر وهی صغیرة: سپس مردمانی از قبایل عرب ایمان آوردند از جمله:.. اسماء دختر ابوبکر و عائشه دختر ابوبکرکه او کم سن و سال بود» (سیرة ابن اسحاق ص۱۴۳)
ابن هشام (متوفی۲۱۸هـ) در ذیل نام کسانی که به دعوت ابوبکر مسلمان شدند مینویسد: «وأسْماء بنت أبی بکر وعائشة بنت أبى بکر، وهی یومئذ صغیرة: و از جمله آنها اسماء دختر ابوبکر و عائشه که کم سن و سال بود» (سیره ابن هشام ۱/۲۵۴)
ابن عبدالبر مینویسد: «أسماء بنت أبی بکر تحت الزبیر بن العوام وکان إسلامها قدیما بمکة: اسماء دختر ابوبکر همسر زبیر بن عوام بود. او از قدیمیهای مسلمانان در مکه بود» (الاستیعاب فی معرفة الاصحاب۴/۱۷۸۲)
ابن الجوزی (متوفی۵۹۷هـ) مینویسد: «اسماء بنت أبی بکر الصدیق رضی الله عنها اسلمت بمکة قدیما: اسماء دختر ابی بکر از ابتدا در مکه اسلام آورد» (صفة الصفوة/ «ذکر المصطفیات من طبقات الصحابیات رضى الله عنهن»: ش۱۳۹)
ابن اثیر درباره اسماء دختر ابوبکر صدیق مینویسد: «واسلمت بعد سبعة عشر انساناً: او پس از هفده نفر مسلمان شد» (اسد الغابة۶/۹)
ابن حجر عسقلانی (متوفی۸۵۲هـ) درباره اسماء دختر ابوبکر صدیق مینویسد: «أسلمت قدیما بمکة قال بن إسحاق بعد سبعة عشر نفسا: او از قدیم در مکه مسلمان شد. ابن اسحاق گفته که او پس از هفده نفر مسلمان شد» (الاصابة فی تمییز الصحابة ۸/۱۳)
النووی (متوفی۶۷۶هـ) مینویسد: «وذکر أبو بکر بن أبى خَیثَمَة فى تاریخه عن ابن إسحاق، أن عائشة أسلمت صغیرة بعد ثمانیة عشر إنسانًا ممن أسلم: ابن ابی خیثمة در تاریخش از ابن اسحاق نقل کرده که عائشه در سنین کودکی و بعد از هجده نفر مسلمان شد» (تهذیب الاسماء و اللغات/ «القسم الثانى من کتاب الأسماء فى النساء»: ش۱۱۸۰)
بر اساس روایات فوق مسلمان شدن اسماء و خواهرش عائشه با هم اتفاق افتاده و این دو از قدیمیترین مسلمانان بودهاند چنانکه اسماء پس از ۱۷ نفر، و عائشه هم بعد از ۱۸ نفر مسلمان شده است. بنا بر روایات سیره، این دو به دعوت پدر خود ابوبکر مسلمان شدهاند. با توجه به اینکه ابوبکر در سال اول بعثت مسلمان شده و این دو خواهر هم جزء ۲۰ نفر ابتدایی مسلمانان بودهاند اسلام آنها در سالهای اول یا دوم بعثت رخ داده است. چنان که مورخان هم نوشتهاند:
المقْدسی (متوفی بعد از ۳۵۵هـ) مینویسد: «وممن سبق إسلامه أبو عبیدة بن الجراح والزبیر بن العوام... ومن النساء... أسما بنت أبی بکر وعائشة وهی صغیرة فکان إسلام هولاء فی ثلاث سنین: از جمله کسانی که در اسلام آوردن سبقت دارد ابوعبیدة بن جراح و زبیر بن عوام... و از میان زنان... اسماء دختر ابوبکر و عائشه که خردسال بود. اسلام این دسته در فاصله سه سال انجام گرفت» (البدء و التاریخ جزء۴ فصل۱۵)
اگر فرض کنیم که ام المؤمنین عائشه در سال اول بعثت ایمان آورده باشد و در آن هنگام حداقل سن لازم را برای تشخیص ایمان و اسلام داشته باشد (۷سال) در سال دوم هجرت (۱۵بعثت) سن او ۲۲سال بوده و اگر در سال سوم هجرت ازدواج کرده باشد سن او در آن موقع ۲۳سال بوده و اگر در سال چهارم هجرت ازدواج کرده باشد سن او ۲۴ سال بوده است.
پنجم:
نتیجهی دو نوع بررسی متفاوت از روایات نشان میدهد که سن ازدواج ام المؤمنین عائشه با پیامبر (ص) عددی بین ۱۹ تا ۲۴ سال میباشد در حالی که بخاری به تبع سیره نویسان آن را ۹ سال نوشته است.
ششم: شواهدی دیگر
همین بررسی را میتوان در سطح دیگری هم انجام داد و آن بررسی سن و سال سایر برادران و خواهران عائشه، مادر ایشان و سایر همسران ابوبکر صدیق میباشد.
ابن سعد ذیل ترجمهی ابوبکر صدیق مینویسد: «وکان لابی بکر من الولد عبد الله وأسماء ذات النطاقین وأمها قتیلة بنت عبد العزى... و عبد الرحمن وعائشه وأمهما أم رومان بنت عامر... ومحمد بن أبی بکر وأمه أسماء بنت عمیس... وأم کلثوم بنت أبی بکر وأمها حبیبة بنت خارجة: فرزندان ابوبکر اسماء و عبدالله از قتیلة دختر عبد العزی... عبدالرحمن و عائشه از ام رومان دختر عامر... محمد بن ابوبکر و نام مادرش اسماء دختر عمیس... و ام کلثوم از حبیبه دختر خارجه» (الطبقات الکبری۳/۱۶۹)
بنابراین ابوبکر صدیق از سه همسر خود، صاحب ۶ فرزند شده است که بزرگترین آنان عبدالرحمن است:
ذهبی مینویسد: «عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیْقِ شَقِیْقُ أُمِّ المُؤْمِنِیْنَ عائشه.. وَکَانَ هَذَا أَسَنَّ أَوْلاَدِ الصِّدِّیْقِ: عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق برادرام المؤمنین عائشه و مسنترین فرزند ابوبکر بود» (سیر اعلام النبلاء۲/۴۷۱)
ابن حجر مینویسد: «وهو أسن ولد أبی بکر: او مسنترین فرزند ابوبکر بود» (الاصابة فی تمییز الصحابة ش۵۱۵۵)
پس عبدالرحمن از اسماء (متولد ۲۷ قبل از هجرت) بزرگتر بوده و بنابراین میبایستی در سال ۲۸ قبل از هجرت یا پیشتر از آن متولد شده باشد در حالی که مادر عبدالرحمن وام المؤمنین عائشه «ام رومان» است.
ابن سعد مینویسد: «قدمت قتیلة بنت عبد العزى بن عبد أسعد أحد بنی مالک بن حسل على ابنتها أسماء بنت أ بیبکر وکان أبو بکر طلقها فی الجاهلیة: قتیله دختر عبد العزى بن عبد اسعد که زنى از خاندان مالک بن حسل بود پیش دختر خود اسماء دختر ابو بکر آمد، قُتَیله همسر ابو بکر بود که در دوره جاهلى او را طلاق داده بود» (الطبقات الکبری۸/۲۵۲)
پس «قتیلة» قبل از اسلام از ابوبکر جدا شده بود بنابراین فرزندانش (اسماء و عبدالله) هم متولد قبل از اسلام (بعثت) هستند. قبلاً دانستیم که اسماء متولد ۲۷ سال قبل از هجرت (۱۴سال قبل از بعثت) است. بنابراین عبدالله هم در سال اول هجرت (سال ۱۳بعثت) حداقل ۱۴سال سن داشته است. روایات هم مؤید همین سخن هستند:
ابن حجر ذیل تذکرهی عبدالله بن ابوبکر مینویسد: «وثبت ذکره فی البخاری فی قصة الهجرة عن عائشة قالت وکان عبد الله بن أبی بکر یأتیهما بأخبار قریش وهو غلام شاب فطن: داستان او در صحیح بخاری آمده که در ماجرای هجرت از عائشه نقل شده که عبدالله اخبار قریش را به آن دو [پیامبر و ابوبکر] میرساند در حالی که او جوانی زیرک بود» (الاصابة۴/۲۴)
ابن اثیر ذیل تذکره عبدالله بن ابوبکر مینویسد: «وهو الذی کان یأتی النبی صلى الله علیه وسلم واباه أبا بکر بالطعام وبأخبار قریش إذ هما فی الغار، کل لیلة... وهو شاب: او کسی بود که هرشب در غار، برای پیامبر و پدرش ابوبکر غذا میآورد و اخبار قریش را به آنها میرساند.. و او جوان بود» (اسد الغابة۳/۱۹۵)
مشخص شد که بر اساس روایات فوق، عبدالله در سال اول هجرت در سنین جوانی بوده است. حال به محاسبهی سن «ام رومان»، مادر عائشه و عبدالرحمن میپردازیم:
ابن سعد مینویسد: «وکانت أم رومان امرأة الحارث بن سخبرة.. فولدت له الطفیل وقدم الحارث بن سخبرة من السراة إلى مکة ومعه امرأته أم رومان وولده منها فحالف أبا بکر الصدیق ثم مات الحارث بمکة فتزوج أبو بکر أم رومان فولدت له عبد الرحمن وعائشه: ام رومان نخست همسر حارث بن سخبرة.. و براى او پسرى به نام طفیل آورده است، حارث بن سخبرة از ناحیه سراة همراه همسر و فرزند خود به مکه آمد و با ابو بکر همپیمان و ساکن مکه شد، حارث در مکه درگذشت و ابو بکرام رومان را به همسرى گرفت و براى او عبد الرحمان و عایشه را به دنیا آورد» (الطبقات الکبری۸/۲۷۶)
اگر سن ام رومان را به هنگام ازدواج با شوهر اولش حداقل ۱۵ سال فرض کنیم و فرض کنیم که پسرش طفیل در سن ۱۶ سالگی به دنیا آمده (یعنی حداقل فاصله زمانی) و سپس شوهرش فوت کرده و او بلافاصله در سن ۱۷ سالگی با ابوبکر ازدواج کرده باشد (باز هم حداقل فاصله زمانی) و در ۱۸سالگی عبدالرحمن را به دنیا آورده باشد پس در سال اول هجرت که عبدالرحمن حداقل ۲۹ ساله بوده، مادرش «ام رومان» ۱۸+۲۹=۴۷ سن داشته است. البته همان طور که عرض کردیم این سن با در نظر گرفتن تمام حداقلها از جمله حداقل سن اختلاف عبدالرحمن و اسماء (فقط یک سال) و حداقل سن ازدواجام رومان با ابوبکر و.. است وگرنه میتوان سن ام رومان را در سال اول هجرت تا ۵۰ سال یا بیشتر هم تخمین زد. روایات هم مؤید این نکته هستند که او در زمان خود پیامبر فوت کرده و شاید این موضوع به خاطر همین کهولت سن باشد:
ابن سعد مینویسد: «وتوفیت فی عهد النبی صلى الله علیه وسلم بالمدینة فی ذی الحجة سنة ست من الهجرة: [ام رومان] در زمان پیامبر (ص) در مدینه و به سال ششم هجرت فوت کرده است» (الطبقات الکبری۸/۲۷۶)
با چیدن این دادهها کنار هم، منطقی به نظر نمیآید که «ام رومان» پس از به دنیا آوردن بزرگترین فرزند ابوبکر یعنی عبدالرحمن، در حداقل ۲۸ سال قبل از هجرت، تا ۲۱ سال بعد هیچ فرزندی به دنیا نیاورده باشد (یعنی تاریخ تولد عائشه بنا به روایت بخاری) در حالی که در همین مدت، همسر بعدی ابوبکر یعنی «قتیلة»، اسماء و عبدالله را قبل از اسلام به دنیا بیاورد و در همان موقع هم طلاق گرفته باشد.
موارد فوق بار دیگر نشان میدهد که روایت و تاریخ و حدیث به عکس قرآن کریم، بالذات همواره در معرض صدق و کذب و خطا و صواب قرار داشته و به هیچ وجه شایسته نیست که عقیده را بر مبنای روایات، احادیث آحاد، سیره و تاریخ بنا نهاد.
منابع:
۱ـ السیرة النبویة: محمد بن اسحاق (دارالفکر بیروت ط۱)
۲ـ السیرة النبویة: عبدالملک بن هشام الحمیر (شرکة مکتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی وأولاده بمصر ط۲)
۳ـ الطبقات الکبری: محمد بن سعد الشهیر بکاتب الواقدی (دارصادر بیروت)
۴ـ ترجمه فارسی طبقات ابن سعد: محمود مهدوی دامغانی (انتشارات فرهنگ و اندیشه)
۵ـ صحیح البخاری: ابن بردزبه البخاری (مکتبة الدررالسنیة الالکترونیة)
۶ـ البدء والتاریخ: المطهر بن طاهر المَقدِسی (مکتبة الثقافة الدینیة بور سعید)
۷ـ مروج الذهب و معادن الجواهر: علی بن الحسین المسعودی (دارالهجرة)
۸ـ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب: ابن عبدالبر القرطبی (دارالجیل بیروت ط۱)
۹ـ تاریخ مدینة دِمَشق: علی بن الحسن الشهیر بابن عساکر (دارالفکر بیروت ط۱)
۱۰ـ صفوة الصفوة: ابوالفرج ابن الجوزی (دارالحدیث القاهرة)
۱۱ـ اُسد الغابة فی معرفة الصحابة: عزالدین بن الاثیر الجَزَری (دارالفکر بیورت)
۱۲ـ سیر اعلام النبلاء: شمس الدین الذهبی (مؤسسة الرسالة بیروت)
۱۳ـ البدایة والنهایة: ابن کثیر القرشی الدِمَشقی (دار إحیاء التراث العربی طبعة جدیدة ط۱)
۱۴ـ تهذیب الاسماء واللغات: یحیی بن شرف النووی (تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا)
۱۵ـ الإصابة فی تمییز الصحابة: إبن حجر العسقلانی (دارالکتب العلمیة بیروت)
نظرات
بدوننام
05 دی 1391 - 07:26سلام از این مقاله به رغم اشکالاتی که بر ان وارد بود خوشم اومد حداقل شنیدیم از اهل سنت کسی محققانه ودرست سن عایشه رابیان کرد
بدوننام
24 دی 1391 - 08:11میشه بگی چند اشکال داشت؟
تيموري
05 دی 1391 - 09:03مقاله جالبي بود اما نكته اي كه شايان ذكر ست اين مي باشد كه مسعودي صاحب مروج الذهب كه در اين نوشتار به عنوان شافعي معتزلي ياد شده وي شيعي مذهب مي باشد چنانچه تعداد زيادي از كتب رجال به عنوان نمونه فرهنگ اعلام تاريخ اسلام بدين نكته اشاره دارد.
بدوننام
05 دی 1391 - 10:55سلام عليكم مطلب جالبي بود ، فقط مسعودي را شافعي معتزلي نقل كرده بوديد كه البته ميگويم ايشان شيعه مذهب بوده نه اهلسنت چرا كه تعداد مورخيني كه ويرا شيعه نوشته اند بيشتر از تعداد كسانيست كه سني اش گفتند ، از آثار وي هم ميتوان شيعه بودنش را دريافت .
سعيد انصاري
08 دی 1391 - 05:47خواستم يك نكته را يادآوري كنم: نويسنده مقاله يادآور شده بود كه مسعودي فقيه شافعي معتزلي است. كه اين درست نيست؛ بلكه ايشان شيعي ميباشد. علامه ابن حجر در لسان الميزان دربارهي مسعودي ميگويد: «كتبه طافحة بأنه كان شيعياً معتزلياً. شيخ الاسلام ابن تيميه نيز دربارهي كتاب مروج الذهب نوشته مسعودي ميگويد: وفي تاريخ المسعودي من الأكاذيب ما لا يحصيه إلا الله تعالى. المنهاج: 84/4.
مؤلف
08 دی 1391 - 10:23درباره مذهب المسعودی ابن اثیر، ابن الجوزی و ابن کثیر سه مورخ بزرگی هستند که در کتب تاریخ خود «الکامل»، «المنتظم» و «البدایةوالنهایة» اشاره ای به المسعودی نکرده اند. ولی علامه الذهبی در «تاریخ الاسلام» می نویسد: «وكان إخبارياً علامة صاحب غرائب، وملح، ونوادر. له كتاب مروج الذهب»(تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ج25 ص340 ـ دارالکتاب العربی بیروت) او هیچ اشاره ای به تشیع مسعودی نکرده بلکه می نویسد: «وكان معتزلياً. فإنه ذكر غير واحدٍ من المعتزلة ويقول فيه: كان من أن أهل العدل»(همان ج25 ص341) الصفدی هم هیچ اشاره ای به مذهب او نکرده بلکه فقط می نویسد: «وَكَانَ أخبارياً عَلامَة صَاحب غرائب وملح ونوادر.. وَله من التصانيف كتاب مروج الذَّهَب ومعادن الْجَوْهَر»(الوافی بالوفیات5/21 ـ دار إحياء التراث بيروت) ابن شاکر الکتبی هم کوچکترین به مذهب المسعودی نکرده و همان اوصاف الصفدی را تکرار می کند(فوات الوفیات3/12،13 ـ دارصادر بیروت) یاقوت الحموی بیشترین سخن را درباره المسعودی ارائه داده لکن او هم اشاره ای به مذهب المسعودی نکرده است(معجم الادباء4/48 ـ 50، دارالکتب العلمیة بیروت) اما علامه ابن خلدون مورخ و فقیه بزرگ مالکی قرون میانی در مقدمه تاریخ خود با اشاره به المسعودی می نویسد: «فأمّا ذكر الأحوال العامّة للآفاق والأجيال والأعصار فهو أسّ للمؤرّخ تنبني عليه أكثر مقاصده وتتبيّن به أخباره وقد كان النّاس يفردونه بالتّأليف كما فعله المسعوديّ في كتاب مروج الذّهب شرح فيه أحوال الأمم والآفاق لعهده في عصر الثّلاثين والثّلاثمائة غربا وشرقا وذكر نحلهم وعوائدهم ووصف البلدان والجبال والبحار والممالك والدّول وفرّق شعوب العرب والعجم فصار إماما للمؤرّخين يرجعون إليه وأصلا يعوّلون في تحقيق الكثير من أخبارهم عليه: اما ذكر كردن كيفيات عمومى سرزمينها و نژادها و اعصار براى مورخ به منزله اساسى است كه بيشتر مقاصد خويش را بر آنها مبتنى ميكند و تاريخ خود را به وسيله آنها واضح و روشن ميسازد، و مورخانى بودهاند كه اين مطالب را در تأليفات خود جداگانه و مستقل آوردهاند، چنانكه مسعودى در كتاب مروج الذهب اين شيوه را برگزيده است و در آن كتاب احوال ملتها و سرزمينها را در روزگار خويش، يعنى سال سيصد و سى، خواه نواحى مغرب و خواه مشرق شرح داده و مذاهب و عادات آنان را ياد كرده و بوصف شهرها و كوهها و درياها و ممالك و دولتها پرداخته و طوايف و ملتهاى عرب و عجم را يكايك آورده است. ازينرو آثار وى به منزله هدفى براى مورخانست كه از آن پيروى ميكنند و منبعى است كه در تحقيق بسيارى از اخبار بدان اعتماد دارند»(تاریخ ابن خلدون1/42 ـ دارالفكر بيروت)(به نقل از ترجمه فارسی استاد گنابادی از مقدمه ابن خلدون1/60 ـ انتشارات علمی و فرهنگی) چنانکه در فوق آمده، ابن خلدون کتاب«مروج الذهب» المسعودی را با اوصافی چون «امام المورخین» و «الاصل» توصیف کرده است. اما وصف ابن تیمیه ـ که تخصصی در علم تاریخ ندارد ـ و محدثانی چون ابن حجر درباره مذهب او، برخاسته از عقاید کلامی آنها بوده چنانکه جمیع معتزله مورد حمله اهل حدیث و حشویه بودند و این موضوع به المسعودی خلاصه نمی شود. البته عده ای از فقیهان درباره مذهب المسعودی با صراحت بیشتری سخن گفته اند مثلا علامه تاج الدین سُبکی در ذیل ترجمه طبقه سوم از فقیهان شافعی مذهب، می نویسد: «على بن الحسين بن على المسعودى صاحب التواريخ كتاب مروج الذهب.. وكان أخباريا مفتيا علامة صاحب ملح وغرائب. سمع من نفطويه وابن زبر القاضى وغيرهما.. وقيل إنه كان معتزلى العقيدة.. مات سنة خمس وأربعين أو ست وأربعين وثلاثمائة»(الطبقات الشافعیة3/457 ـ دارهجر للطباعة) با این وجود می توان از عباراتی مثل «ثم بايَعَ الناسُ أبا بكر الصديق رضي اللّه تعالى عنه»(ص288) در کتاب مروج الذهب به مذهب او پی برد.
بدوننام
09 دی 1391 - 11:47با سلام مسعودي شيعه است .
ابو محمد
09 دی 1391 - 06:15ا سلام از زحمات شما متشكريم تحقیقات اینجانب در چندین سال پیش سن ام المومنین عایشه را بین 17 الی 21 تخمین زدم . اما برادر عزیز جملات آخر شما نشان از عدم علم شما در حوزه ی علوم اسلامی است . امیدوارم جهت صحت و یا عدم صحت ان به علمای علوم حدیث مراجعه کنید . ابو محمد / بندرعباس
بدوننام
12 دی 1391 - 07:46خدمت مدیر محترم سایت، لطفا این بخش اخیر از مقاله را دوباره مرور فرمایید. (موارد فوق بار دیگر نشان میدهد که روایت و تاریخ و حدیث به عکس قرآن کریم، بالذات همواره در معرض صدق و کذب و خطا و صواب قرار داشته و به هیچ وجه شایسته نیست که عقیده را بر مبنای روایات، احادیث آحاد، سیره و تاریخ بنا نهاد.) به نظر می رسد در یک جماعت دینی چون جماعت دعوت و اصلاح که علاوه بر قرآن کریم، منهج خود را بر مبنای احادیث رسول اکرم(ص) قرار داده و چون دو وجه از مبانی، همراه با قرآن از سنت رسول رحمت(ص) بحث می شود، اینگونه بحث از کردن از جایگاه حدیث درست نباشد.
مؤلف
12 دی 1391 - 03:18سلام علیکم از سخن این دوست عزیز تعجب می کنم. ایشان بجای درخواست سانسور مقاله فوق از مسئولان محترم سایت، به قطعیات و بدیهیات اسلام توجه کنند. قرآن کریم تنها حدیث متواتری است که ایمان به آن الزامی است: «تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ»(الجاثیة6) توجه کنید قرآن می فرماید: «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ» البته سنت عملی و متواتر نبوی هم چنین شأنی دارد اما درباره اخبار آحاد و احاديث قولی توجه شما را به سخنان سه تن از بزرگترين اصلاحگران و فقيهان بزرگ اسلام جلب می کنم. استاد امام محمد عبده رحمه الله می گويد: «هذا هو الدليل وحده و ما عداه مما ورد في الاخبار سواء صح سنده او اشتهر او ضعف او وهي، فليس مما يوجب القطع عند المسلمين.. ذلك الخارق المتواتر المعول عليه في الاستدلال لتحصيل اليقين هو القرآن وحده: اين[قرآن] تنها برهان يگانه است و به جز آن هر آنچه كه از اخبار با سند صحيح يا مشهور يا ضعيف وارد شده موجب حصول قطع يقين نزد مسلمانان نمي شود.. آن معجزه متواتر كه مي توان بر مبناي آن استدلال يقيني كرد فقط قرآن است»(الإسلام والنصرانیة بین العلم والمدنیة ص66) استاد شیخ شلتوت می نویسد: «انما یکون آحادیاً فی اتصاله بالرسول شبهة فلا یفید الیقین(فی الهامش: و لا فرق فی ذلک بین احادیث الصحیحین و غیرهما). إلی هذا ذهب اهل العلم و منهم الأئمة الاربعة: مالک و ابوحنیفة و الشافعی و احمد فی إحدی الراویتین عنه: در اتصال حدیث آحاد به رسول الله شبهه وجود دارد پس یقین آور نیست(در پاورقی: فرقی هم بین حدیث صحیحین با بقیه کتب نیست[چون نویسنده همه این کتب انسان بودند نه خدا]) اهل علم همه همین نظر را دارند از جمله ائمه اربعه: ابوحنیفه، مالک، شافعی و در یکی از روایتها احمد حنبل»(الإسلام عقیدة شریعة ص59 ـ دارالشروق القاهرة طـ18) استاد شلتوت به کرات این سخن را با قطعیت تمام تکرار می کند تا شاید در مغز مقلدین و متعصبین رسوخ کند: «نجد نصوص العلماء من متکلمین و اصولیین مجتمعة علی ان خبر الآحاد لا یفید الیقین فلا تثبت به العقیدة و نجد المحققین من العلماء یصفون ذلک بأنه ضروری لا یصح أن ینازع احد فی شیء منه: نصوص علما اعم از متکلمین و اصولیون جمیعا نشان می دهند که خبر واحد یقین آور نیست و نمی تواند اثبات کننده عقیده باشد و محققین علما این مطلب را جزء ضروریاتی می دانند که جدال در مورد چنین چیزی صحیح نیست»(همان ص60) اما استاد محمد الغزالی بزرگ اخوان المسلمین می نویسد: «القول بأن حديث الآحاد يفيد اليقين كما يفيده المتواتر ضرب من المجازفة المرفوضة عقلا ونقلا: این سخن که حدیث آحاد به مانند متواتر مفید یقین است نوعی گزافه گویی عقلی و نقلیست»(السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث: الغناء) الغزالی می گوید: «کنت اقرر ان احادیث الآحاد یعمل بها فی الاحکام الشرعیة القائمة علی العلم الظنی او الظن الراجح: بارها گفته ام که عمل به احادیث آحاد در احکام شرعی بر اساس علم ظنی یا ظن راجح است»(سر تاخر العرب والمسلمین ص53 نهضة مصر) و اما فصل الخطاب قول استاد محمد الغزالی رحمه الله: «اما الحدیث فما حاجتکم إلیه؟ لا یفید عقیدة و لایکلف بعمل و ما یسألکم الله عنه یوم القیامة: اما حاجت شما به حدیث چیست؟ حدیث نمی تواند عقیده را ثابت کند و عمل به آن هم تکلیف آور نیست و خداوند در روز قیامت از حدیث نمی پرسد»(سر تأخر العرب والمسلمین ص102 نهضةمصر) این هم قول ابن حزم ظاهری: ابن حزم: وقال الحنفيون والشافعيون وجمهور المالكيين وجميع المعتزلة والخوارج: إن خبر الواحد لا يوجب العلم، ومعنى هذا عند جميعهم أنه قد يمكن أن يكون كذبا أو موهوما فيه، واتفقوا كلهم في هذا، وسوى بعضهم بين المسند والمرسل: حنفيه و شافعيه و اغلب مالكيه و تمام معتزله و خوارج مي گويند كه خبر واحد علم آور نيست يعني اينكه ممكن است توأم با كذب يا توهم باشد و همه اين گروهها در اين اصل توافق دارند و بعضي ـ [در ظني بودن خبر واحد] ـ فرقي بين مسند و مرسل قائل نشده اند»(الإحكام في اصول الأحكام 1/119) وای به حال روزگار قومی که حتی از نظرات بزرگترین رهبران خود هم فرار می کند.. والسلام
استاد گرانمایه جناب سیدعدنان فلاحی. نوشتارتان در نوع خود بسیار ارزشمند بود. شخصیت های علمی و دقیقی چون شما خیلی ارزنده هستند. هم اصل مقاله تان که یکی از شبهات وارد بر سیرت حضرت رسول صلی الله علیه و سلم را مرتفع می کند و هم پاسخ های دقیق و فصل الخطابتان به نقدها مرا شگفت زده کرد. امیدوارم در این سایت وزین بیشتر با نوشته های شما مواجه شویم. امیدوارم مواجهه ی زشت برخی شما را نرنجانده باشد.
بدوننام
07 بهمن 1391 - 09:56با سلام و آرزوی توفیق روزافزون مولف در چنین امور تحقیقاتی و با عرض تشکر از مولف محترم به خاطر تحقیق مفصلی که با دقت و روش علمی آن را ارائه داده اند. همیشه اینجوری فکر می کردم اما این مقاله به طور مستند حرف ذهنی ما را بیان کرد. البته قبلا هم یک چنین مقاله ای با همین نتیجه گیری از استاد مصطفی طباطبایی دیده بودم البته منابع شاید متفاوت بوده باشد بد نبود اشاره های هم به کار ایشان می شد.
سامان ابراهیمی
27 بهمن 1391 - 06:07ردی کوتاه بعد از خواندن مقاله متوجه شدم که هدف از نوشتن مقاله طعنه زدن به صحیح بخاری می باشد به همین دلیل ردی کوتاه بر ان نوشتم. ایا اسما 10 سال از عایشه بزرگتر بودند؟ روایتهایی که می گویند اسما ده سال از عایشه بزرگتر بوده را در پایین جمع کرده ایم و همان طور که مشاهده خواهید کرد از طریق عبدالرحمن ابن ابی الزناد وارد شده اند که جرج و تعدیل عبدالرحمن به این قرار است عبدالرحمن هنگامی که به بغداد میرود حافظه اش تغییر میکند و بعضی او را حسن الحدیث دانستند و بعضی مانند ابن مهدی والفلاس او را ضعیف دانسته اند و نسائی بدان احتجاج می ورزد(سیر اعلام النبلا ج15 ص 167 /ابْنُ أَبِي الزِّنَادِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بنُ عَبْدِ اللهِ المَدَنِيُّ) ایا روایتها از طریق ابن ابی الزناد وارد شده؟ بررسی روایتها: أبو عبد الله بن منده حكاية عن ابن أبى الزناد (1) ان اسماء بنت أبى بكر كانت اكبر من عائشة بعشر سنين( سنن الکبری بیهقی 6/ 204) 1- .....حدثنا نصر بن علي حدثنا الأصمعي قال حدثنا ابن أبي الزناد قال: قالت أسماء بنت أبي بكر وكانت أكبر من عائشة بعشر سنين أو نحوها(الاستیعاب فی معرفه الاصحاب 1/185) 2- كانت أخت عائشة لأبيها قال ابن ابي الزناد وكانت أكبر من عائشة بعشر سنين(تاریخ دمشق69/8 ) 3- ....الأصمعي عن ابن أبي الزناد قال كانت أسماء بنت أبي بكر أكبر من عائشة بعشر سنين(تاریخ دمشق69/10) اما جای تعجب است که از کتابهای قرن 8 و قرن 6 ادله اورده شده است( مانند سیر اعلام و البدایه و النهایه_ و در ادامه بیشتر دیده میشود) و ما میدانیم کتابهای متاخرین براساس روایتها قرون اول نوشته شده است بنابراین ما روایتها را رد میکنیم تا هم ردی بر کتب متقدمین و متاخرین باشد پس نیازی به رد انچه ازسیر اعلام و البدایه و النهایه اوردید نمیبینم اما تمام روایت ها منقطع(ضعیف) هستند چون ابن ابی الزیاد خودش اگاه به اوضاع حضرت عایشه نبوده زیرا ابن ابی الزناد که اخرین نفر سند است سال 100 هجری به بعد متولد شده اند و در ان هنگام 43 سال از وفات حضرت عایشه گذشته بود ایمان اوردن عایشه: روایتهایی که در این مورد امده اند فقط از طریق ابن اسحاق وارد شده است بررسی روایتها: حدثنا أحمد بن عبد الجبار قال : حدثنا يونس ، عن ابن إسحاق قال : ثم أسلم أبو عبيدة..... وأسماء بنت أبي بكر ، وعائشة بنت أبي بكر وهي صغيرة (دلایل النبوه البیهقی) قَالَ ابْنُ إسْحَاقَ : فَكَانَ هَؤُلَاءِ النّفَرُ الثّمَانِيَةُ...... أَسْمَاءُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ . وَعَائِشَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ ، وَهِيَ يَوْمئِذٍ صَغِيرَةٌ( سیره ابن هشام 1/252) یعنی انچه در این مقاله اومده در حقیقت یک روایت هستند و ان یک روایت از ابن اسحاق است و ما به سیره ابن اسحاق مراجعه کردم و برای انچه اورده سندی نیافتیم و سند روایت به ابن اسحاق ختم میشود یعنی روایت منقطع است و ابن اسحاق متوفی سال 151 هجری است و باز برای ما معلوم نیست که ابن اسحاق چطور از این خبر اگاه شده است و در مورد جرح و تعدیل خود ابن اسحاق هم اختلاف نظر وجود داد که بعضی مانند بن معین او را ثقه و حسن الحدیث میداند و امام مالک او را دروغگو و دجال خوانده شده است در جمع بندی میتوان گفت که ابن اسحاق مدلس است برای مطالعه شرح حال وی به سیر اعلام مراجعه شود (سیر اعلام النبلا13/44 محمد بن اسحاق بن یسار) ام سوال ما؟ چه جوابی برای روایتهایی دارید که ازدواج در سن 9 سالگی را ثلبت میکنند؟(صرف نظر از روایت بخاری) 1. و حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنْ الزُّهْرِيِّ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَزَوَّجَهَا وَهِيَ بِنْتُ سَبْعِ سِنِينَ وَزُفَّتْ إِلَيْهِ وَهِيَ بِنْتُ تِسْعِ سِنِينَ وَلُعَبُهَا مَعَهَا وَمَاتَ عَنْهَا وَهِيَ بِنْتُ ثَمَانَ عَشْرَةَ(صحیح مسلم حدیث 2549و با الفاظ دیگر در ح2547و ح2548) 2. أَخْبَرَنَا قُتَيْبَةُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْثَرٌ عَنْ مُطَرِّفٍ عَنْ أَبِي إِسْحَقَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ تَزَوَّجَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِتِسْعِ سِنِينَ وَصَحِبْتُهُ تِسْعًا( سنن نسایی ح3205)(البانی: صحیح) 3. ....جاء الملك بصورتي إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم فتزوجني رسول الله صلى الله عليه و سلم و أنا ابنة سبع سنين و أهديت إليه و أنا ابنة تسع سنين و تزوجني بكرا( المستدرک علی صحیحین ح6730)(ذهبی:صحیح) 4. حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا أبو معاوية قال ثنا الأعمش عن إبراهيم عن الأسود عن عائشة قالت : تزوجها رسول الله صلى الله عليه وسلم وهي بنت تسع سنين ومات عنها وهي بنت ثمان عشرة(مسند احمد)( تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين) و اما در کتابهایی که نویسنده از ان دلیل اورداست وارد شده که حضرت عایشه در سن 9 سالگی با پیامبر ازدواج کرده اند ما از کتابهایی که در مقاله محقق ذکر(به چهار مورد اکتفا میکنیم) شد دلیل می اوریم که این ازدواج در سن 9 سالگی صورت گرفته است و از نویسنده می پرسیم شما طبق چه معیاری بعضی از گفته های یک کتاب را قبول میکنید و بعضی را رد؟ 1.الاستیعاب فی معرفه الاصحاب: ....عائشة بنت أبي بكر الصديق رضى الله عنهما تزوجها بمكة قبل سودة وقيل بعد سودة وأجمعوا على أنه لم يبن بها إلا في المدينة قيل سنة هاجر وقيل سنة اثنتين من الهجرة في شوال وهي ابنة تسع سنين وكانت حين عقد عليها بنت ست سنين وقيل بنت سبع سنين 3.الطبقات الکبری: أخبرنا وكيع عن هشام بن عروة عن أبيه أن النبي، صلى الله عليه وسلم، تزوج عائشة وهي ابنة ست سنين أو سبع سنين وبنى بها وهي ابنة تسع. 2.سیره ابن هشام: ...تَزَوّجَ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ عَائِشَةَ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ الصّدّيقِ بِمَكّةَ ، وَهِيَ بِنْتُ سَبْعِ سِنِينَ وَبَنَى بِهَا بِالْمَدِينَةِ وَهِيَ بِنْتُ تِسْعِ سِنِينَ أَوْ عَشْرٍ وَلَمْ يَتَزَوّجْ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ بِكْرًا غَيْرَهَا 3. تاریخ دمشق: ثم تزوج رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) عائشة بعد خديجة وقال ابن منده بعد خديجة عائشة وكان رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) قد أري في النوم مرتين يقال له هي امرأتك وعائشة يومئذ ابنة ست سنين فنكحها رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) بمكة وهي بنت ست سنين وقال ابن منده بنت سبع سنين زاد يعقوب أن رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) بنى بعائشة بعدما قدم المدينة وعائشة يوم بنى بها رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) ابنة تسع سنين 4. سیره ابن اسحاق: قال ابن اسحق: ثم تزوج رسول الله صلى الله عليه وسلم بعد سودة بنت زمعة عائشة بعد موت خديجة بثلاث سنين، وعائشة يومئذ ابنة ست سنين، وبني بها رسول الله صلى الله عليه وسلم وهي ابنة تسع سنين، ومات رسول الله صلى الله عليه وسلم وعائشة ابنة ثماني عشرة سنة سامان ابراهیمی کردستان
مستعار
08 آذر 1396 - 09:20بسیار لذت بردم،از این جهت که علمی بود و صرفا به خاطر تکرار شدن یک موضوع در کتابها مهر تایید بر آن نخورده بود،از لحاظ منطقی هم به نظر میاد عایشه در سنین بالاتری از انچه سیره نویسان گفته اند بوده که جزئیات زندگی با محمد پیامبر و به چالش کشیدن صحابه رو در موضوعات بعدی داشته،به نظر میرسه تاکید برای سن کم عایشه برای تاکید بر باکره بودن و به منزله امتیاز بخشی بوده که متاسفانه بعد ها جزو موضوعات خدشه ناپذیر در ذهن مسلمانان بدل شده
بدوننام
23 اسفند 1396 - 08:29بیتعارف بگم: بیسوادانهترین مقالهای بود که دیدم، ضمناً مؤلف چیز جدیدی نیاورده و این اباطیل رو امثال عدنان ابراهیم جاهل هم گفتند.
ازاده
24 اردیبهشت 1397 - 12:21اخر این چه دینی است که ادعای مبین و روشن بودن دارد و درباره اکثر موضوعات تفرق و شک و عدم قطعیت و گنگ. است . کلی بحث شد اخرش معلوم نشد سن خانم عایشه چند سال بود؟؟؟ مسخره کردیید مردم را با این دینتان . ولی یک موضوع مشخص شد اگر چیزی برای دین اسلام اب و نون داشته باشه می توان با پیچاندن پیچ شریعت حتی شراب و لواط را هم حلال و مباح کرد .
م
06 شهریور 1399 - 08:58آنچه مبین و روشن است، پندگیری از قرآن می باشد که سرچشمه اسلام است، نه روایت های ضد و نقیض تاریخ نویسان و حدیث نویسان